فرصت فردا
یادش بخیر اون قدیما هر ثانیه اش خاطره بود
کاش که می شد رو به قدیم تو ساعتا پنجره بود
دوستای توی قاب عکس ،یکی یکی دارن میرن
وقتی میگیره دلاشون سر میذارن تا بمیرن
آی آدما رفاقتا مثل هوای بارونه
حس تموم قطره ها تو یاد چترا میمونه
غریبه های آشنا سرما زده نگاهتون
از کوه تنها آخرش، چی میمونه ،یه بیستون
نگین که این همیشگی است حسرت دست گل شدن
حتی نمی بینیم دیگه تو قصه داش آکل شدن
ما که همون آدماییم ،این همه تغییر واسه چی
با این که ما خواب ندیدیم این همه تعبیر واسه چی
غصه نخور دیر نشده فرصت فردا مال ماست
امروز اگه ساخته بشه ، حسرت فردای شماست