(( زیــــر هشـــت! ))

    ((بســـــم الله الرحـــمن الرحــــیم))

 

برای پســـرم…

 

نمـی ذارم تــو رو  ازم بگــیــــرن

تــو پا به پای مـــن نفــس می کشی

ایـــن روزا بیـشــتر ازخــودم با منی

حـتّی به جــای من نفــس می کشی

 

 

چطــوری میـشه تــو رو  بــاور نکرد

چطــوری میـشه از وجــودت گذشت؟

وقــتی که بــودنت برام به حکــمِ

یه پنجـــره س توو سلــّول زیر هشــت!

 

 

تــو حــتّی بیــشتــر از خــودم رفیــقی

بــا زخــمــای ریــز و درشـــت مـــادر

فقــط تــو می فهــمی چـه دردی داره

خـنـجـری که مونـده توو پشــت مـــادر!

 

 

فقــط تــو می فـهـمی که این روزا من

یـه پــرچـــمِ در بـه درم  توی بـــاد

تــازگــی از هــرکجا که رد میــشم

پــشتِ ســرم صــدای پچ پچ میـــاد

 

 

مــردم بهـِـم جــوری نگــا(ه) می کنن

انگــار یه عمـــره حــقّشونو خــوردم

انگــار شــدم آفـــت هــرچی مَـــرده

حــیثـیــّت تمـــام  شهــرُ بـــُردم!

 

 

همــه بــاهم دس به یکـی شدن که

زحــمتتُ از ســرشون کـــم کـــنن

که آخـــریــن امیـــدمُ بگــیــــرن

تمـــام دنیـــامُ  جــهـــنـــّم کـــنن

 

 

بهـــم میــگن بایـــد ازش بگــذری

ایــن بچـــّه مثل آفــته ولــش کن

یه روز برات میـشه یه زخـم چرکی

مّّثِ بــابــاش کـثـــافــته ولــش کن!!!

 

 

بترس از اون روزی که چش(م) وا کنه

ببیــنه کـه دور وبـــرش  خـــالیه

قــایم شـه از تــرس شـنـاسنامه چون

توش جــای اسمِ پـــدرش خـــالیه

 

 

همــه واســم شدن یه پا دکــتر و

یـه روز میــگن بچــّه نفــس نداره

یـه روز دیـگه بهـم میگن که زنده س

دنـیــا میــاد امــّا یه دس(ت) نداره!

 

 

با ایــن همـه حــرف و حدیــث مردم

می خوام تـو باشی پسرم، بمونی

می خوام یه عمــری بعـدِ رفتن من

تــرانـه هـای  مــادرُ  بخـونی

 

 

بهـــم یه حــسّ مــادرانـه میگه

یه روز میــشی باعــثِ افتــخـارم

یه روزی بــا تمـــام خستگـی هام

روو شونـه هـای کـــوه سر می ذارم

 

                                                    ۱۳۹۱/۱۲/۲۶

https://www.academytaraneh.com/40226کپی شد!
1089
۳۷

  • مهیارسنائی زنده باشن. دلمون کباب شد بانو. به قول خودتون : یه روزی بــا تمـــام خستگـی هام روو شونـه هـای کـــوه سر می ذارم من نیزامیدوارم این مهم میسربشه.@};-
  • امید رضا رهبر عالی بود و خیلی دردناک =D> =D> =D>
  • سعیده پورمحمد من واقعا نمی دونم چی باید بگم! بدجوری درگیر ماجرات شدم! 8-> @};-
  • شراره مسگرچیان فوق العاده زیبا احساس یک زن و مادر رو به تصویر کشیدید. غمی که در ترانه بود گوشه ای از غمهای نا تمام یک مادره که قابل ستایشه. حمیده جان ممنون از این ترانه ی زیبا @};- @};- @};-
  • بهروز دولت آبادی بی نهایت زیبا بوود .خیلی خیلی دوست داشتم @};-
  • سعید ابطهی چقدر تلخ.....
  • علی ادریس زاده درود حمیده عزیز.منقلبم کرد کار و اشک ریختم.نمیدونم چی میشه گفت.این کارو قبلا خوندم اما اینقدر تحت تاثیر بودم نتونستم نظر بذارم.منم مثله علی رضا ایستاده دست میزنم و این کمترین کاره.با حستون ارتباطه کامل دارم و آرزومه همه بهترین هارو تو زندگیت داشته باشی...دیگه نمینویسم چون بازم بغض....
  • مجتبی بستان پیرا سلام باز هم زیبا نوشتی =D> درد هم زیباس دیگه @};- @};-
  • علیرضا روشنی اشک و بغض و درد... با اینکه هیچ وقت نمیتونم مادر بشم ولی چقد حس میکنم این درد رو...
  • میترا باقری درود حمیده جان @};- @};- یک دنیا حرف داشت این ترانه =D> =D> =D> =D> منم سکوت میکنم و فقط تحسین میکنم این احساس پاک رو =D> =D> مادره عزیز بی نهایت تحت تاثیر قرار گرفتم.خیلی عزیزی.واسه همه ی اعضای آکادمی عزیزی و بی نهایت دوست داشتنی :-x :-x :-x خدا همه ی عزیزانتو برات حفظ کنه گلم @};- @};- می پسندم باتمام وجود @};- @};-
  • مهدی محمدی سلام نمی دونم چی بگم اما بسیار شعر تلخی بود. این یک بیت از کارامه که زود تر از همه به شما تقدیمش میکنم. من که پوچی عمر ، تویِ این غصه و غم دور خود گردیدم من که روز روشنم با شمع بود پس چرا خندیدم پس چرا خندیدم
    • مهدی محمدی سلام نمی دونم چی بگم اما بسیار شعر تلخی بود. این یک بیت از کارامه که زود تر از همه به شما تقدیمش میکنم. من که با پوچی عمر ، تویِ این غصه و غم دور خود گردیدم من که روز روشنم با شمع بود پس چرا خندیدم پس چرا خندیدم
  • احسان نوری عالی بود تبریک میگم بابت این همه زیبایی @};-
  • سهیل پیلتن درود خانم غفوریان ترانتون خیلی به دلم نشست برای خودتون و پسر عزیزتون ارزوی بهترینها رو دارم سپاس @};-
  • آرش پیرانی (پادشاه دردها) بسیار زیبا ... لایک
  • هادی صمدپور درود بانو غفوریان پر غصه سرودید @};- نوروز به کام @};-
  • حسام بهمن سلام. غم نابی از سادگی ترانه تون میومد. سلامت باشید. @};- @};- @};-
  • مرتضی مهرعلیزاده سکوت گاهی بی نهایت است... متاثر شدم سال خوبی داشته باشید
  • عماد بهاری درود بانو غفوریان جای "لذت" بردن نداشت انقدر که غمگین و متاثر کننده نوشتید.. دمای ترانه تون واقعا -مثبتِ تلخ- بود. امیدوارم حکایت این ترانه فقط متعلق به دنیای تصاویر شاعرانه باشد نه دنیای واقعی با آرزوی
    • حميده سادات غفوريان سلام آقای بهـــاری شاید این ترانه برای همین نوشته شد، برای اینکه شده برای لحظه ای همپای اندوه یک مادر قدم بزنیم. من هم امیـــدوارم همین طور باشه! ((بهــــارتان بی آلایـــــــــــش))
  • علی رضا مرتضی قلی ایستاده براتون دست میزنم خانم غفوریان .................. مووفق باشید
  • داریوش قاسمی درود خانم غفوریان مثل اون مثنوی (حامد عسگری) حال خوشی بهم دست داد آفرین و پیشاپیش فرا رسیدن عید باستانی نوروز رو هم به شما از صمیم قلب تبریک میگم و امیدوارم قلم همه ی کسانی که به نوعی زبانشان ، قلمشان هست به خصوص اهالی آکادمی در این سال جدید سبز تر از همیشه باشه. ایام به کام شادی ها مدام و نیل به آرزوها مستدام باد همچنین باد همچنین تر باد =D> =D> =D> =D> =D>
  • هانیه کاظمی بسیار زیبا و پر از حس عشق مادری :-x ممنون @};-
  • عليرضا عباسي =D> =D> =D> =D> =D> پيشاپيش بهارتون خوش =D> =D> =D> =D> =D>
  • ديانا ادريس زاده سلام حميده جان عالييييييييييي بود دختر 8-> @};- @};- @};- :-x همــه واســم شدن یه پا دکــتر و یـه روز میــگن بچــّه نفــس نداره یـه روز دیـگه بهـم میگن که زنده س دنـیــا میــاد امــّا یه دس(ت) نداره! =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D ممممييييييپپپپسسسسننننننددددددممممم***
  • عاطفه صائب سلام فوق العاده زیبا بود =D> =D> @};- فکر میکنم احساس قوی و زیبایی پشت این ترانه هست...براتون بهترین هایی که آرزو دارین از خدا میخوام @};- شاد باشین* می پسندم
  • کامیار عابدینی خیلی زیبا بود.چقدر پرداخت قوی و ماهرانه ای روش بود.ممنون @};-
  • آيدين كفشگر زيبا و تاثير گذار... @};- @};-
  • حسین خزایی درود برش ما و حس زیباتون و با آرزوی بهکامی و بهروزی از این سال جدید در لحظه لحظه عمر پر بارتان در کنار همه عزیزان همراه.. امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی کاهش جان تو من دارم و من می دانم که تو از دوری خورشید چه ها می بینی تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من سر راحت ننهادی به سر بالینی هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی من مگر طالع خود در تو توانم دیدن که تو هم آیینه ی بخت غبار آگینی باغبان خار ندامت به جگر می شکند برو ای گل که سزاوار همان گلچینی نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید که کند شکوه ز هجران لب شیرینی تو چنین خانه کن و دلشکن ای باد خزان گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی کی بر این کلبه ی طوفان زده سر خواهی زد ای پرستو که پیام آور فروردینی شهریارا اگر آین رسم محبت باشد چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی؟ (( شهریار))
  • کریم غمخوار شعر تلخ زیبایی بود.پایدار باشید.. با این گروه زاهد ظاهر ساز دانم كه این جدال نه آسانست شهر من و تو, طفلك شیرینم دیریست كاشیانه شیطانست
  • بردیا مختاری سلام واقعاً زیبا بود فقط جهت ادای کامل دین زیبایی شعرتون عرض میکنم که مصرع 2 از بند 6 و مصرع 4 از بند 7 اشکال تایپی دارن. ممنون. 8-> 8->
  • رسول آدینه بعضی وقتا فقط باید سکوت کرد برداشت آزاد داشته باشین از این نظرم خواهر عزیزم ولی واقعا درگیر شدن گاهی زبون رو بند میاره با خانوم صادقی و مجید جان کاملا موافقم =D> =D> =D> =D> =D> =D> :-<
  • مطهره ستوده سپاس بانو :-) @};- درود مامانى شاعر @};-
  • مجید صادقی سلام خانم غفوريان عزيز هيچ چي ندارم بگم جز =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> خدا عزيزانت رو برات نگه داره
  • الهه صادقي همــه واســم شدن یه پا دکــتر و =D> =D> =D> =D> یـه روز میــگن بچــّه نفــس نداره =D> =D> =D> =D> یـه روز دیـگه بهـم میگن که زنده س =D> =D> =D> =D> دنـیــا میــاد امــّا یه دس(ت) نداره! =D> =D> =D> =D> :-x حميده ي نازنين من خواهر دوست داشتني من سلام.... :-x اشكمو در آوردي....حميده چقدر قشنگه كه تو اينجايي و من ميتونم دوستت داشته باشم خواهرم..... ببين من نميدونم چي بگم....ميدونم بي ربطه ولي اين غزلو با همه ي وجودم دوست دارم و برات ميذارمش خواهري.....همين.... :-x خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟ چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ... رها کنی، برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری که هق هق تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد... (( نجمه زارع ))
    • حميده سادات غفوريان سلام الهه ی عزیزم. متاسفم که درد این ترانه باعث غمگین شدن خاطرت شد خواهرگلم. و یقین داشته باش حضور دوست مهربونی مثل شما تو این محفل به مراتب زیباتره. چرا بی ربط؟! این غزل نجــمه به انــدازه ی تمام شب گریه ها به من مربوطه... به اندازه ی تمام خنده های زورکی اندازه تمام عطرهای تازه اندازه تمام حرفهای نگفته اندازه تمام قصه های نیمه تموم اندازه تمام نگاه های پر معنی اندازه تمام ... تمام ... تمام... ممنونم که کنارمی الهه ی گلم. پیشاپیش سال نو و بهار تازه رو بهت تبریک میگم و آرزوی میکنم تو سال جدید هیچ غمی نبینی و کمتر دروغ بشنوی! ((روزگـــارت سراسر بهــــار))