وصیت
یه بغض عجیبه توو لحن صِدام / که میخواد گلومو اذیت کنه
اگه دردِ مرگه،دلم ایندَفه / میخواد با سکوتش وصیت کنه!
به قلبت رجوع کن ،ببین بینمون / کی از عشق و احساس دَم میزنه
یکی خَم به ابرو نمیاره و / یکی با دل خون قدم میزنه
یه روزایی عشقم اسیر تو بود / خَریت نداره که شاخ و دُمی
همون لحظه هایی که میخواستمت / همون لحظه ای شد که سردرگمی
من از زخم های خودم میکشم / تو چوب کارای خودت رو بخور
اگه کار بد کردی گردن بگیر / نگو چی؟کجا؟من؟کی گفته؟چه طور؟
شبیه غروبه با این فرق که / تموم شبو ماه بالا نیاد
توو تاریکیه محض فک(ر)میکنه / منم از خدامه که منرو نخواد
رو ((دریای)) کی ((موج)) میری!!!،ببین / همه نقشه هاتو که ((بر آب)) شد
یه روزی میاد اونکه وابَستَشی / ببینی چقد ساده ((مرداب)) شد
ازَت التماسی ندارم که من / بدونِ تو از زندگی راضیم
خودم حُکم میدم به ((تَرکِ ابَد!!!)) / خودم زخم خوردم،خودم قاضیم
یه حرفو نباید که تکرار کرد / برو خط بکش توو شناسناممون
صفه(صفحه) دوم اون بالا اسم منه / اونی که همیشه سوزوندی،همون
وصیت تمومه فقط یه سوال / اونی که بهش دل سپردی کیه؟
میدونم که مرگم مهم نی(نیست) ولی / اقَلن(اقلاً) یه تیری توو تاریکیه
شبیه غروبه با این فرق که / تموم شبو ماه بالا نیاد
توو تاریکیه محض فک(ر)میکنه / منم از خدامه که منرو نخواد