« به وقت عشق »
از مجموعه شعرِ «به وقت عشق»
بین گلای اطلسی عشق تورو چیدم و بس
بین نگاهِ آدما چشم تورو دیدم و بس
شکلِ یه حسِّ مشترک، شبیهِ غم بود تو نگات
برای مرهم چشات همیشه خندیدم و بس
هزار دفعه تا آخرش میرفتم و میاومدم
تو راه عشقت چه قشنگ، همیشه رنجیدم و بس
تو جشنِ رفتنت چشام به پات شاباشِ غم می ریخت
اما برای دلخوشیت، با گریه رقصیدم و بس
قصهی عشقت رو خدا تو سرنوشتِ من نوشت
دروغ نگم خدارو من با تو پرستیدم و بس
هیچ کدوم از ترانههام، درد منو دوا نکرد
دستی رسید و خط کشید رو مشقِ تردیدم و بس
داشتنِ تو، خواستنِ تو، بودنِ تو چه زود گذشت
تمومشون خاطره شد، همینو فهمیدم و بس
قرارمون به وقت عشق، هر جا که یادم میکنی
جای رسیدنِ به تو، عشقو پسندیدم و بس
حسرت روزایی که رفت سهم من از عشق تو شد
جوونیام مال خودت، دوباره بخشیدم و بس…!