نقٌاشِ قلب من
نقـــــــاش قلبِ من
نقــاش قلبِ من، چقد قشنگِ این، زجری که میکشی
هیچ کس بجز منه، دیوونه پی نبرد ،از غم چه میکشی
دســتایِ خستتو، روبومِ من بکش
از سرنوشتِ نـــا معلومِ من بکش
بهـــاروزردکن، ماهو ســـیاه کن
با دستایِ خودت من رو تـــباه کن
یه نقطه یِ سفید، از آسمون نزار
ابرا رو تیره کن ،بعدش برام ببار
رنگین کمون نکش، رنگا رو پاک کن
نقاشیِ منو ،یه گوشه خاک کن
نقاشِ قلبِ من ،هر عضو از منو، سیا قلم بزن
از لا به لایِ نقش، تا کوچه هایِ شعر، بامن قدم بزن
دســـتِ منو بگیر، پــــایِ منو ببر
تو کوچه هایِ شهر، با چشم هایِ تر
کنـــارِمن بشین ،حرفامو گـــــوش کن
فکری بحالِ این، خونه به دوشــــــــ کن
این سرشکسته که ،غم رو به زور خورد
آروم و بــی صدا، پروانه وار مرد
نقاشِ قلبِ من ،نقش منو بکش
از زندگـــی نگو ،این مردنـــو بکـش
پـــــــی نوشــــت:نقاشِ قلبِ من،خـــودِ منم