مـــــــــــادر
(( به نام اولین اسمی که گفتم ….))
خواستم کـه تا .. دستاشو توو .. دستم بگیرم
خواستم واسه هر لحظه از .. عمرش بمیرم
خواستم که جبران باشه اون عمری که داده
خواستم نباشه غم تو این تنها سروده.
خواستم که از مادر بگم .. از پینه دست
از پهلو و قد خمش .. از اونچه که هست
دنیایی از تصویر رسید توی حضورم
با هر تپش تا اون تپش تو هر مرورم.
می خوام که از فصل بهار آغاز باشه
این قصه ی مادر باید.. پر راز باشه .
می خوام که هم پای دلم .. تو قصه غرق شی
می خوام تو هر بیت غزل از غـ̕صه رد شی .
می خوام که تصویر ی از عشق ، مادر بسازی
می خوام واسه دنیا اون .. دنیا ببازی
می خوام فقط تنها یه بار با کل هستیت
یه گوشه تو خلوت باشی ، توو “می “ پرستیت
می خوام که داغ باشه تنت .. از “می“ پرستیش
می خوام که “می“ باشه واست ، مادر و هستیش
می خوام که از عطر حضورش مست باشی
می خوام که از شرم حضور .. رو دست پاشی
می خوام که سایه باشی .. توو روزای پیری
می خوام که ناجی نگاش… هر جا که میری.
می خوام که از اون روز بگم .. مادر جـ́ـوون بودد
مثه گلی توو باغچه ها .. با دست نشون بود
می خوام که از دنیای تو از بچگیهات
از گریه و بهونه ها .. دلبستگیهات
می خوام که از روزی بگم دلبسته میشی
از عشق تنها همدمت دلخسته میشی
می خوام که از روزی بگم یک مرد میشی
مغرور و پر ادعا یا سرد میشی .!
می خوام که از اون روز بگم .. تاج عروسیت
دستات توو دستای یکی .. عشق و روبوسیت
می خوام که از آغوش بگم .. مرحم دردات
می خوام که از مادر بگم .. ضامن فردات
می خوام که از دنیا بگم .. دار قرارت
هیچ کی نبود حتی باشه یک شب کنارت
خواستم که از اشکش بگم دنیامو آب برد
یه قطره از آه دلش .. قلبمو خواب برد .
می خوام که از مادر بگم حرفام زیاده
بین همه این واژه ها تنهام پیاده ..!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۸/۱۱/۱۳۹۱ شروع ترانه / بالاخره امشب ۲۰/۱۲/۱۳۹۱ بعد از بیست و دو روز هنور تموم نشد ..
دوستای گل اگه حرفی دارند توو همین وزن دوست دارم ادامه بدن …
این ترانه رو تقدیم می کنم به دنیای عشق و وفاداری حتی توو بدترین موقعیت ها زندگیمون .. .. مــادر . خواستم با نام خدا شروع کنم .. اما این بیت ترانه دوست گلم حامد رجبی و مسعود محمدی عزیز یادم اومد ..(( به نام اولین اسمی که گفتم ..)) .