سردرد

 نگاه کردم تو آیینه اونی که توشِ نشناختم
منم با یه غباری که غمی رو شونم انداختم
یه حسی داره میمیره،ببین این دیگه رویا نیستـــ
انگار تو خلوتم امشب،هلالِ ماه پیدا نیستـــ
چقد زود داره دیر میشه ،هوای خونمون سردِ
تموم شب بدون تو مثِ سگ هایِ ولگردِ
تمومِ خاطره هامون اسیرِ دودِ سیگارِ
گمَم کردی تو این دیوار فقط سایَست که بیدارِ
حتی این سایه هم امشب نمی مونه ،ببین میره
بازم یه روزِ تکراری غمم رو جشن میگیره

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/36277کپی شد!
795
۹