خیلی دلم پُره
 یه آدم دیگه شدم ، شدم مثه مجسمه
دنیای من خیلی بده؛ دنیام دیگه جهنمه
اسیر زندگی شدم خسته ی تنها موندنم
قلبم و تیکه می کنم ؛ اما خدا اینم کمه
خواستم بشم ناجی اون دستای گرم بی ریا
اما نذاشتن سایه ها ، اون سایه های روسیا
دلم میخواست با اون چشا یه آدم دیگه بشم
چرا نذاشتن ای خدا ؛ چرا نذاشتن آدما ؟؟؟
منم شدم سرد و سکوت ؛ یه آدم تیره و تار
خیلی دلم پُره خدا ؛ از رسم تلخ روزگار
بدجورییم شکستَمو یه ذره مهلت ندادن
به داد قلب من برس خالق من ؛ پرورگار!!!
فقط تویی که می تونی قلب مو آروم بکنی
تموم اون آدما رو به حالم محکوم بکنی
چشام دیگه سو ندارن ؛ اسیر تاریکی منم
فقط خدا تو می تونی ؛ حالمو معلوم بکنی
ترانه ای که ملاحظه می کنید دقیقا در تاریخ ۸۷/۶/۲۹ سروده شده ..کم و کاستی ها شو می بخشید …
اما لطفا نقد بفرمایید تا کاستی هاشو برطرف کنم..
ممنونم از لطف همیشگی شما …
 
				 نینا دلسوزی	
			
			دلم میخواست با اون چشا یه آدم دیگه بشم چرا نذاشتن ای خدا ؛ چرا نذاشتن آدما ؟؟؟  @};-  @};- درود جناب کدخدایی. کار قشنگیه.  نقدهم که طبق معمول با دوستان.
نینا دلسوزی	
			
			دلم میخواست با اون چشا یه آدم دیگه بشم چرا نذاشتن ای خدا ؛ چرا نذاشتن آدما ؟؟؟  @};-  @};- درود جناب کدخدایی. کار قشنگیه.  نقدهم که طبق معمول با دوستان.		
	
	 سامان سعیدی	
			
			خوب بود..... =D>
سامان سعیدی	
			
			خوب بود..... =D>		
	
	 امید منتظری	
			
			خوب قدیمی بود اما خوب بود با اینکه زیباد پخته نبود استفاده از کلمات اما حس زیبایی رو انتقال میداد
امید منتظری	
			
			خوب قدیمی بود اما خوب بود با اینکه زیباد پخته نبود استفاده از کلمات اما حس زیبایی رو انتقال میداد		
	
	 پنجاه درجه
پنجاه درجه قصه ی باغ
قصه ی باغ بی خیالت شدم
بی خیالت شدم