دیونه وار
دارم حس می کنم اینجا .. پر از حس تو پیچیده
چرا آروم نمی گیرم .. تو این فریاد نشنیده
دارم می سوزم از حس … غم دوری از اون چشمات
می دونی عاشقت هستم .. نگو میری نشه پیدات
دارم تاریخ و می گردم .. بشه شاید که پیدات کرد
شاید یه عصر و تاریخی …. بشه این دل و رو همرات کرد
(( اگه تنهام اگه سردم … اگه دنیام برات وهمه
بازم تقصیر .. پای من .. بگو اون بود که بی رحمه ))
شدی غرق خوشی هاتو ..سراغ از ما نمی گیری
می خوای سر بسته باز می گم … داری دیونه و!!!ر می ری
تو این جاده که تو می ری … می دونی رو به بی راه هست
ندونستی .. نمی دونی .. کی بود .. کی هست که هم راه هست؟!
ببین هر روز تقویمم .. پر از خطـــهای کوتاهه
بدون این دل دیونه … هنوزم بی تو یــه بی تابه
بزار یک بار… فقط یکبار .. منم مثه خودت باشم
یه خونسرد بدون رحم … بی دونه من . واست رو شم
(( اگه تنهام اگه سردم … اگه دنیام برات وهمه
بازم تقصیر .. پای من .. بگو اون بود که بی رحمه ))
>>حسین خزایی<<