همرزم لیلی ها
همون شمعم که توو دنیای خاموش بودم
همون دستم که توو رویا به تو کابوس دادم
منو پس میزدی به با خنده و فاش
ولی امروز میگی مال من باش
نه حاشا میکنی همدرد بودی
نه میگی واسه چی بم سرد بودی
نه میتونم بسوزم باورم شی
نه میتونی برام هم درس باشی
میگی با لیلیا(لیلی ها)هم رزم بودی
ولی توو کشتنم همدست بودی
یه رویا هوشمو مسلوب کردی
واسه دنیا منو مغلوب کردی
نمی مونی ولی هرگز نمیری
تو هم دریای این تنگی، اسیری