غزل خدافظی

من می ترسم از نگاه ِ آتشین

از صدای خوب و صوت ِ دلنشین

من می ترسم از گل ِ اقاقیا

وقت کوچ و رفتن قناری یا

از دلی که با نگاه اسیر می شه

برده ی  یه عشق  دامنگیر  می شه

من می ترسم حتی از یه همزبون

از   وفای آدم ِپیر و جوون

تا بخوام پناه بیارم به کسی

 می گه دل   نمونده دیگه نفسی

ای دل ای دریای بی صبر و سکون

غزل ِ خدافظی رو  تو بخون

تا نبازی دیده و دل به کسی

برو وُ بساز با  درد ِ بی کسی

https://www.academytaraneh.com/32465کپی شد!
1042
۲۹