جمجمک برگ خزون نیست
توی این خزون بی برگ /نمی جنبه تن یک برگ
روز آب و نون گذشته/قصه ها به خون نشسته
جمجمک برگ خزون نیس/مادرم زینب خاتون نیس
این لباسای فرنگی / رختای گلابتون نیس
تو تن دلدادگی ها / رگ غیرت جوون نیس
خونه واسه غم فراوون/غصه ای بی آشیون نیس
توی شهر پر هیاهو/چشمکای آسمون نیس
تفت_ روزای تابستون/برف وبوران_تو ایوون
شرشر_بارون_پاییز/نمی بینه چشممم هیچ چیز
ساعتام نفس ندارن/هی مرتب کم می یارن
سایه ی روزای رفته/گم میشه تو ماه وهفته
هی ها جستیم و وا جستیم /جز که دلتنگی نجستیم
نه که حوضی بود نه نقره/نه نمک تو دل سفره
شادی_ روز گذشته مثل عقده ای نشسته …تو دل _افسانه هامون … نون بود و پنیر و پسته!
نگو قصه ها دروغه … نه عزیزم راست_راسته