تو عزیزی

ترانه ی تو عزیزی

تو عزیزی ، تو یه شمعی، توی تاریکی شبهام
تو یه آهی ، تو یه دردی ، توی دلگیری تنهام
بی تو در کلبه نشینم ،بی تو هر عشقی نبینم
بی تو تنهایی کشیدم، بی تو در غمها عجینم
در به در سویت دویدم، چشم بسته دل نهیدم
تا به محرابت رسیدم ،پرده ی حجبت کشیدم
ناگهان در دل ستودی، عشق بی حاصل نبودی
ساحل دریا که بودی ؟ نغمه ی مهرم سرودی
تا کجا پای برهنه ، دشت پر خارت دویدم
بار عشق و هجر دلها، بر تن و زخمت کشیدم
کوچ کردی بی خبر را، دل نجوییدی سراغی
پوچ کردی زندگی را ،گل نپرسیدی زباغی
این دلم در انتظارت، سالها مدیون مهرت
این الم در دیدگانت، ناله ها بارون عشقت
کاش سیاره غریبم، در مدار آسمونت
کاش اشکانه نصیبم ، در چشای مهربونت

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/1899کپی شد!
3923
۲۰