سر ِ پیچ ِ کوچه ی دلواپسی
سرِ پیچِ کوچه ی دلواپسی
به خودم می گم چه سخته بی کسی
کاش می شد باز باشه راهِ پیشِ رو
باز باشه پنجره های گفتگو
کاش می شد از لای در نگام کنه
زیر ِ لب یواشکی سلام کنه
کاش می شد پیچ بخوره قوزکِ پام
به دیوار تکیه بدم کمک بخوام
چادرش سرُ بخوره وقتی میاد
بپیچه لای موهاش دستای باد
من بگم عطرِ گل ِ یاس سفید
پس بگو از کجا تو کوچه پیچید
کاش می شد خستگی هامُ در کنم
توی چشماش شبامُ سحر کنم
یکی همسفر می شد تو بی کسی
سر ِ پیچ ِ کوچه ی دلواپسی
فرودین ۸۹ اردکان