آوازه خون
بسه دیگه سگدو زدن،
برای یک لقمۀ نون
فقط برای دل من،
از لحظه های خوش بخون
بخون که دیگه کودکی،
سر یه چارراه بزرگ
منتظر معجزه نیست،
میون یک گلۀ گرگ
پدر برای شام شب،
خم نشه پیش آدمک
ما در تنش رو نفروشه،
واسه جهاز دخترک
بخون که سایه بدون،
دنیا باید آبی بشه
بد رنگیای شهر شب،
دوباره آفتابی بشه
مترسک جالیز دیگه،
نترسه از کلاغ پیر
تموم آدم کوکیا،
بشن به دام شب اسیر
بسه دیگه مکرو ریا،
برای قدرت واسه پول
طاقت ما طاقه دیگه،
از ایل قاتلای غول
بخون که دیو دلهره،
گورشو گم کنه بره
جاشو به رؤیای شریف،
به خواب آسوده بده
آوازه خون بی صدا،
بخونه بازم دلنشین
کورو کرو لال نمونیم،
نباشه اجباری به دین
بخون که ما هم بخونیم،
شاید جهان عوض بشه
خدا یه بارم واسه ما،
شرایطو تغییر بده