شاعر مُرد

شاعر هنوز شاعر گمنام بود و مرد

شاعر هنوز شاعر گمنام بود و مرد

شعرش هنوز مختصری خام بود و مرد

 

شاعر کسی نبود؛ نه مالی، نه مکنتی

عضو زباله دانی ایام بود و مرد

 

در روزنامه عکسی از او چاپ کرده اند

با حرف های مفت که ناکام بود و مرد

 

وقتی که مرد، دختر همسایه مزه ریخت:

«طفلک! بمیرم آخ! چه آرام بود و مرد»

 

آرام بود؟ گرچه صدایش گرفته بود

روی لبش ولی پر دشنام بود و مرد

 

عاشق نبود؟ بود؛ نگاری نداشت؟ داشت

عشقش فقط معطل یک گام بود و مرد

 

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

پس آن که مرد عمۀ بابام بود و مرد؟

از این نویسنده بیشتر بخوانید: