اصرار
اصرار
اصرار
با قافیه بی قافیه هر جور،صلاح است
هر آنچه گفتن داشت را تکرار میکردم
مهم نبوده هیچ وقت تکرار هیچ حرفی
به آنچه باید گفت هی اصرار میکردم
در حدُو مرزِ مالک و مملوک فهمیدم
هر مستعدی را به نقد، بیمار میکردم
از خاطر هر کس روم از یاد تو هرگز
با آنکه گفتی: بد سرودی، کار میکردم.
من آنم آن که بعد مرگ بیدار می ماند
با واژه، هر احساس را،تیمار میکردم
چون صادق و نیما و از نسل بهارانم
در راهِ معنا، مرگ را هموار میکردم