اشعار سپید
تو بمان
پیش تو
نمرهام صفر شده
من دگر اخراجم
میروم شبگردی
سوی آن خاطرهها!
تو بمان
با همه آنهایی که فقط نمرهای از بیست برایت دارند
چه تقلب، چه ریا، چه به نیرنگ و فریب…
همدمی ممتازند
و بدان
قلب فرو ریختهام
با همه بیتابی، با همه مردودی
دارد آن مهر خدایی محبوب
که به قلب همه گان جا دارد
تو بمان با همه ممتازان
و گریزی به دلم باز نزن
که ز گرمای تنم
آتشی شعلهور است
که تو را تاب و تحمل کم بود
از همان روز ازل من گفتم:
دل تو دریایی، دل من صحرایی ست!