همچاره ی من

وقتی که دلت طوفانی شده
فریاد تُو نگات زندانی شده

داره می رسه جُونِت به لَبِت
نَقشِت رول ِیک قربانی شده

ِدستاتُ بده به
ِدست
من و اون

تردیدُ بِکُش و
قربانی نمون

ابری شو ببار
اینم دل ِخون
این نَعره ی رَعد
این برق ِ جنون

تن داده ی هر غُصّه من و تو
روز از نو و باز
یک قِصّه ی نو

همپای منی هم پاره ی تن
فریادِ منی ، فریاد بِزَن

همتای منی همچا ره ی من
یک چاره کن و درکار بزن

https://www.academytaraneh.com/118113کپی شد!
6