تردید
زیر نارنجای خونه
وسط گُلای پونه
کاشکی بودی و میدیدی
پیچکا زدن جوونه
.
حس من دروغ نمیگه
که تو دیگه رفتی از دست
بی تو هر جایی که میرم
غمِ لعنتیش هنوز هست
.
وسط دلواپسی هام
دل بریدی به گمونم
مثل یک ستاره یک شب
رفتی از توو آسمونم
.
بعد تو مثل غروبم
مثلِ آخرِ بهارم
مثلِ دریاچه ی بی قو
مثل شمع روو مزارم
.
چه صبور و بی ارادم
توی انتظارِ وحشی
میدونم که خاطراتُ
به ستاره ها میبخشی
.
من به اشتیاق خورشید
دیگه هم قطار صبحم
گُمه تا طلوع فردا
غمُ اضطرابِ مبهم
.
کاش میشد توو قاب فردا
زندگی رو ساده تر دید
شونه به شونه گذر کرد
باتو از سرابِ تردید
.
با توام من،بی تو دنیام
پرِ درد و اضطرابه
بی تو فردا واسه ی من
یه سرابه،یه سرابه
.
زیر نارنجای خونه
بغل گلای پونه
کاشکی بودی و میدید
پیچکا زدن جوونه