سیلی بِچین، بعدش برو...

سیلی بِچین، بعدش برو…

با سلام وارادت این مصرع (سن هر کس رُ غمش اندازه گیری میکنه...) اطلاعی ندارم از چه کسی هست فقط تلاشمو کردم دور این نگین درخشان یه حلقه در حد وسعم بسازم....

مثلِ گنجِشکی که خیسِ،گوشه گیری میکنه
آدم از جایی به بعدش،حسِّ پیری میکنه
گاهی اعدادم حقیقت ها رو پنهون میکنن
“سنِّ هر کس رو غمش اندازه گیری میکنه”..

من سَرِ ظُهرم شبُ تو آسمونم میشه دید
اضطراب و پُشتِ پلکایِ پَرونم میشه دید
سختیِ روزای عمرم رُ نه تنها تو نگام
تو چروکِ گوشه یِ چشمِ جوونم میشه دید…

با من از شادی نگو،وقتی دِلَم زِندونیه
آسِمون تِکراریه، تا وقتی بالَم خونیه
زندِگی ،فریادمه بینِ دوتا کوهِ بزرگ
زندِگیم، آبادیِ بینِ دو تا ویرونیه…

حال و احوال منو از ابرِ سر گردون بپُرس
حالِ چشمایِ منو از قطره یِ بارون بپرس
دارم از این زندگی عشقُ گدایی میکنم
علّتِ فقرم رُ از دنیایِ بی قانون بپرس…..

مثلِ خیلی ها غمِ من رو ببین،بعدش برو
پشتِ پا بنداز و بندازم زمین بعدش برو
صورتِ من باغِ سیبِ سرخِ مثلِ عابرا
دستت و بالا بِبر،سیلی بِچین، بعدش برو…

https://www.academytaraneh.com/116595کپی شد!
194
۴

  • حامد تقی خواه سلام ، اون مصرع سه اعدادم بهتر بود بشه اعداد : گاهی اعداد ، حقیقت هارو پنهون میکنه ///مصرع ۵ میتونست بشه : سر ظهرم شبُ توی آسمونم میشه دید / //// زبانت رو به خوبی پیدا کردی و الان دیگه شعرتو بین ده تا شعر بی نام میشه شناخت و این عالیه ، بهت توصیه میکنم یکم بحر های کوتاه تری رو انتخاب کن تا ضربه کارهات مشخص تر باشن
    • رسول آدینه حامد جان عرض ارادت از توام(شما هم)معذرت میخام بابت دیر جواب دادن در خصوص اعدا احساس سکته میکنم خیلی خوب میشه اگه فرصت داشتی یه مقاله در خصوص سکته های وزنی تو آکادمی بزاری ممنون میشم البته زحمت هست ولی خب کمک میکنه به من وشاید بعضی بچه ها تشکر از نگاهت
  • عليرضا عباسي سلام بر برادر عزیز/دنبال سوژه های بکری هستی/من سَرِ ظُهرم شبُ تو آسمونم میشه دید/ با اجازه ت /سرظهرم شب و تو آسموناهم میشه دید/اضطراب و پُشتِ پلکایِ پَرونم میشه دید/ پلک پرون یعنی چی؟آخر ترانه هم نیاز به یه بازنگری داره / شب و روزت پراز ترانه.
    • رسول آدینه سلام علیرضای عزیز پوزش بابت تاخیر مثل همیشه قدردانم برای زمانی که گذاشتی هم برای خوندن هم نقد وتایپ حقیقتش دلیل اینکه باید بگم آسمونا رو متوجه نشدم وقتی شروع مصراع ضمیر (من) هست پریدگی پلک از بیماری ها یا شاید بشه گفت بیماری که نه عوارض جانبیه اضطرابه در خصوص آخر کار موافقم خیلی دلنشین نیست