انفرادی

انفرادی

انفرادی

“غیر از همین یه شب که به من فکر مى کنى

واسه من این اتاق مث انفرادیه

اما همین یه شام یه دنیا غنیمته

واسه زنى که توى جهانت زیادیه

 

غیر از همین یه شب که به من فکر مى کنى

جایى توو این جهان مث این تخت سرد نیست

مثل تمومِ تازه عروساى بى کسم

خوابم نمى بره توو اتاقى که مرد نیست

 

قد همین سکوت پرم از نگفته ها

باور نکن سکوتمو هرچند ساکتم

جز روو لبات اسمى ازم نیست اما باز

مثل شناسنامه ى تو رازدارتم

 

سهمم از این اتاق فقط حس غربته

با اینکه با کلید درو باز مى کنى

شیش روزِ هفته توى خودم حبس مى شم

امشب فقط نیازتو ابراز مى کنى

 

تخت و اتاق و خونه و هرچى که مال ماس

این زندگى تلخو برام مشترک نکرد

هیکشى به جز خودم به نبود تو پى نبرد

هیشکى به جز خودم به سکوت تو شک نکرد

 

امشب بشین و خستگیامو مرور کن

امشب منو خلاص کن از بغض دم به دم

یه امشبو به خاطر من دیر تر برو

چایى هنوز دم نکشیده عزیزکم!…”

 

https://www.academytaraneh.com/116506کپی شد!
153
۲

  • vahidnouritaft درود به شما☃️ قلمتون سبز🌹
  • حامد تقی خواه به موضوع جالبی اشاره کردی ، و قصه رو از زاویه ای دیدی ک کمتر بهش پرداخته میشه ، زن های زاپاس یا بقول خودت زن های زیادی منفور ابدی بودن همیسه ولی کمتر کسی فکر میکنه چی میشه ک کار بجایی میرسه ک طرف با اینکه میدونی کارش عاقبتی جز بیشتر شدن مشکلاتش میشه به این قصه تن میده، پایان بندی کار بسیار هوشمندانه بود