چشای تر ،چشای کور

فریاد من سکوت تو
داغ‌ دله داد دله
نوگل افتاده به خاک
اهل همین آب و گله
تاول چرکی سکوت
رو لب تب دار هراس
سایه ی تار شوم شب
تیزی برق تیغ داس
شکسته های آینه
تکه به تکه ی غرور
پتک فراموشی نکوب
رو سر واژه های نور
راوی غمنامه شدیم
نفر نفر نفس نفس
گوش بدهکاری نبود
قفس قفس قفس قفس
زنجیر و میشناسه تنت
زنجیر و میشناسه نگام
وقتی اسیر وحشتی
وقتی عزاداره چشام
اذان صبح طلوع شرم
لحظه ی آخر عبور
رد طناب رو تن گل
چشای تر چشای کور

https://www.academytaraneh.com/116422کپی شد!
380
۴
۲