آسمون رنگین کمون

تا آبادی خورشید

برهم خورده این بنیان با یخ و خون تو کیان آسمون رنگین کمون خون میباره جای بارون

برهم خورده این بنیان

با یخ و خون تو کیان

آسمون رنگین کمون

خون میباره جای بارون

با دست های ننگین

پر کشیدی همچو شاهین

 

شقایق بر خون تپیده

عشقت تا جهان  کشیده

دل ما ابری شد

،شد یه زندون

سبز وجنگل بودی

رو قلب ما باریدی

 

از زمزمه ی اسمت

صد واژه شناور شد

ازسبزی تابشگر تو

این خیزش تناور شد

 

آغوش تو دامن زد

بر پیکره ی تردید

در موعد برگشتن

تا آبادی خورشید

و باز هم آبان و حالا ۱۴۰۱……………………..

https://www.academytaraneh.com/115041کپی شد!
372
۲

  • gelauol2005 درود بر شما جناب ایزدی ، حس و حال خوبی در این اثر جاری بود و امید را زنده نگه می داشت اگر چه معتقدم که شاید میشد بهتر از این ها هم بیانش کرد سپاس از اینکه شعرتان به اشتراک گذاشتید منتظر کارهای جدید شما هستم ، پاینده و پیروز باشید