در فاصله ای چهارپاره!!

من گور خود را در آغوش تو کندم...

باید که می‌رفتم باید که می‌ماندی
هنگام رفتن شد سرمای جبر آمد
من سمت در رفتم تو گریه می‌کردی
من عطسه ای کردم گفتی که صبر آمد

لبخند تلخی را دادم به لب هایت
لب های شیرینی دادی به لبخندم
آغوش تو در خود زنده به گورم کرد
من گور خود را در آغوش تو کندم

جا مانده ام در تو جا مانده ای در من
با پای من رفتی با پای تو ماندم
در فاصله بودم در فاصله بودی
از چشم تو شب ها چه قصه ها خواندم

در آخرش گفتم: «ای کاش می‌ماندم»
از چشم من شب ها چه قصه ها ‌خواندی
دیدی که تنهایی، دیدم که تنهایم
در آخرش گفتی: «ای کاش می‌ماندی»

من خاک در بادم، تو آتشی در آب
معلولِ معلولی، لعنت به علیت
یک نقطه ی کورم با این که می بینم
مجبورِ مجبورم، لعنت به ملیت

https://www.academytaraneh.com/114955کپی شد!
321
۱
۱