تقدیر
تقدیر یعنی
تقدیر یعنی پیش من باشی
سمت نگاهت باغ بیگانه
زبان معیار
تقدیر یعنی پیش من باشی
سمت نگاهت باغ بیگانه
از دست من هی سیب برداری
اما نگاهت باغ آن خانه
تحقیر یعنی خانه من دارد
اما تو گرم دیگری هستی
اصلا نمی فهمم چرا دل به
آغوش باغ دیگری بستی
تردید یعنی عاشقت هستم
اما نمی خواهم که برگردی
بیزارم از آغوش گرگی که
آغوش سردش را بغل کردی
تصمیم یعنی بی تو یا باتو
ازخانه بیرون میزنم امروز
در من دما هی اوج میگیرد
در این جهان سرد سرما سوز
زبان محاوره
این آخرین حرف من با تو(حرفه: منه)
غیر از علاقه چی ازم دیدی
من عاشقانه دوستت دارم
اما تو این حالو نفهمیدی