ماه و پلنگ

دیگه از یاد تو رفتم؛قلبت من و یادش نمیاره
آسمونم پره از ابرای تیره،اما بارون نمیباره

رفتم از کنارت اما،مگه میشی فراموشم
لازمه برای موندن،آدما،گاهی از هم دیگه دور شن

قصه‌ی عشق من و تو،قصه‌ی پلنگ و ماهه
سهم من از این همه عشق،یه سینه‌ی پرهِ آهه

تو دلم هستی همیشه،از تو من اگرچه دورم
نمیدونستی چقدر من،با تو،تو اوج غرورم

آدما میان به اصرار،اما با ادعا میرن
اولش مثله یه مجنون،اخرش یه ادمه دیگن

قبل تو همیشه تنها،با تو تنهاتر شدم من
تو رو از وقتی که دیدم،خیلی تنها خیلی تنها خیلی تنهاتر شدم من

واسه این که تو نرنجی،همیشه سکوت کردم
این تو بودی که پریدی،ولی من سقوط کردم

زندگی همش یه جبره،که حریفش نمیشیم ما
از یه جایی دیگه هیچوقت،من و تو،نشدیم ما

داستان عشق من و تو،پایانش همیشه بازه
یه روزی یکی میاد که میسازه یه فصل تازه

یه روزی رسید که دیدم وقتشه جدا شیم از هم
خیلی وقتا خیلی جاها،دیگه عشق نمیشه مرهم

زندگی کردنِ بی تو،دیگه واسم شده راحت
عشق مال اولِ کاره،چه تلخه قصه‌ی عادت

تو رو میسپارم به هر کی،که کنارش خوبه حالت
وقتی تنها شدی اما،بیار گاهی من و یادت

|ریحــــــــــان?|

از این نویسنده بیشتر بخوانید: