حوا پشیمونه،آدم اون آدم نیست..
وقتی فرو رفتم تو دنیای خودم یعنی
تو زندگیم اونی که میخواستم رو گم کردم
حرمت نگه دارین و نزدیکم نشید مردم
این حالتم رو دوست دارم بر نمیگردم…
آرامشم جایی بجز بین شما،،،،اونجاست
اون دورترهایی که هیچ کس پا نمیزاره
از این کلافه م،وقت همدردی کسی نیست و
تو خلوتم،هیچ کس منو…تنها نمیزاره
دنیا شکنجه ست،غم شکنجه ست،زندگی زندون
از این همه آدم نمایی دل چه بیزاره
حق دارم از دست شما شاکی بشم یا نه؟
هر اعتراضی،همردیف چوبه ی داره؟؟
دارم تقاص چی رو پس میدم خدایا هان؟
میبینی ما رو؟اونقَدر بالای بالایی؟؟
اینجا همه چشم طمع دارن به همدیگه
ای خوشبحالت اینقَدر تنهای تنهایی
دیگه تمومش کن،این قصه ی شوم و
قصه ی این قلبِ،از عشق محروم و
تقاص یک سیب،قرمز جهنم نیست…
حوا پشیمونه،آدم اون آدم نیست..