عروس پاییز (شعرنو)
پاییز
فصل زیبای رنگارنگ
کوله بارش را بسته
چشم به راه زمستان است
و گیسوان طلایی اش
در همهمه ی بادهای پاییزی
به رقص درآمده اند
روز رفتنش
میخواهم به بادهای پاییزی بگویم
ابرها را
به آسمان گرفته ی شهر
دعوت کنند
شاید ببارد دوباره
آن باران پاییزی
و قطره ای اشک
بر گونه های سرد پنجره ی اتاق
جاری شود
میخواهم به بادهای پاییزی بگویم
آنقدر لای شاخه های درختان
پیچ و تاب بخورند
تا خیابان های شهر
باز هم رنگ خزان بگیرند
شاید عاشقی قدم بردارد
و صدای خش خش برگی
بشکند سکوت سنگین غربت شهر را
نمیدانم عاقبت پاییز چه می شود
شاید در آخرین روز
بانوی یلدا
آسمان شهر را شکوفه باران کند
روز آخر پاییز که بیاید
میخواهم به بادهای پاییزی بگویم
ساقدوش عروس پاییز شوند
و برگ های رنگین
به رخت سپیدش بیاویزند
شاید بیاورد برایمان
عروس پاییز ، یلدا
یک سبد پاییز دیگر
???
فهیمه میرشکار