کاخ آرزوها
دوبــــاره بغض گلومو گــــرفته دوبــــــاره اشک چشامو گــرفته
دوبــــاره غـــم و تنهایـــــی دوبـــــاره این حس بیتابــــــی
دوباره زندگی با روزگـــــارش قـــصه عشق و رسوایـــــی
قصه عشق عاقبت مــــــا بود موندن و نتها رفتن درد مـــــا بود
همه به نحوی می گزرن از کنــــارم همه یه جوری میگن بی بــــهارم
همه میگن که منم فصل تنها همه میگن که منم فصل سرما
همه از بهار میگن از چمن و سبزه میگن
کسی از پاییز نگفت غربت مسافرو کسی نگفت
تو دل شب که می رفت بی هوا ، بی هوس می رفت
هیچ کسی نبود واسش دستی تکون بده نه کسی ترانه رفتن بخونه
نــــه جای موندنــــــی نــــــه هوای بودنــــــی
نــــــه پیش کسی دل داشت نــــــه کسی دلی واسش داشت
تنهای تنها تــــو دل شب می رفت غـــــــم و غصه تو کوله بارش
تکه خرده ها قلبش تـــــوی دستش بغض غم انگیز تـــــوی چشمش
تـــــو که رفتی مسافر ندیدی خیـــــری از عاشقی
تو دیدی بــــهار عاشقی غمه اون کاخ آرزو یه عالمه ماتـــــمه
 
				 محسن نعمتی	
			
			سپاسگذارم دوست من و مرسی از نظرت امیدوارم که بتونم بنویسم  :-)  @};-
محسن نعمتی	
			
			سپاسگذارم دوست من و مرسی از نظرت امیدوارم که بتونم بنویسم  :-)  @};-		
	
	 فرزانه پروین	
			
			دوست عزیز ترانه تو دوس داشتم فقط یه مقدار وزنش دچار نوسان بود @};-
فرزانه پروین	
			
			دوست عزیز ترانه تو دوس داشتم فقط یه مقدار وزنش دچار نوسان بود @};-		
	
	 پنجاه درجه
پنجاه درجه قصه ی باغ
قصه ی باغ بی خیالت شدم
بی خیالت شدم