ترانه روی ملودی
سر نگردد شبِ من چو باشد
به غیر از تو ماهم
آسِمانی که ماهش نباشی
نخواهم نخواهم
بعد از تو این حسرتم شد : بُرده بودی تو ای کاش جانِ مرا هم
بعدِ تو آرزویی نمانده نگارم نگارم نگارم
آرزویی به جز جان سپردن ندارم ندارم ندارم
“در سر دارد عمری این دلِ من هوای تو اما هوای دلم در سرت نیست
جز یک دل ندارم که آن هم سپارم به دستِ توئی که مرا باورت نیست
باورم کن که شیدا تر از من تو را عاشقِ دیگرت نیست
تا نشاندی تیرِ عشقت به جانم
بیقرارم، حالِ خود را ندانم
لحظهای کاش، داده بودی امانم
میشد ای کاش، در کنارت بمانم
بی تو ای جان، من مگر میتوانم؟!