چنــدسالــه

چنــدسالــه شعر میگم تا فراموشت کنم!
چنــدسالــه برنمیگردی که آرومم کنی
راه رفتم،گریه کردم،تا یه روزی خسته شم
فِک نمیکردم بشه با شعر مسمومم کنی!
.
.
اینهمه وابستگی خیلی عجیبه بعدِ تو
جای خالیتم نمیتونم ببینم نیستش
هیچکس،حتی یه ذره حالمو بهتر نکرد
چنــدسالــه قلب من مُرده گمونم،نیستش!
.
.
دلخوشم شاید یه روز این شعر برگردوندت
اومدم دنبالت اما… چنــدسالــه گم شدی
منکه از تو با خودم گفتم نمیدونم چرا
چنــدسالــه رفتی اما حرف این مردم شدی!
.
.
بی تو میترسن همه از پا بیفتم آخرش
مرگ میتونه که این دلتنگیو آسون کنه
چنــدسالــه مرگمو میخوام میدونم ولی …
مرگ هم حتی نمیتونه تو رو
از قلب من بیرون کنه!

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/112272کپی شد!
569
۲
۲