بی حوصله
چه بی حوصله زندگی میکنم
مگه داریم از من غمگین ترم؟
با فکر تو خواب از سرم میپره
یه دردی میوفته همش تو سرم
به دستای تنهای من فکر کن!
میدونم که احساس تو مبهمه
به جایی رسوندی منو که فقط
همین مرگ تدریجی خیلی کمه
میترسم از این بی پناهی ولی
نذار دق کنم بی سر و بی صدا
بگیر چتر موهاتو روی سرم!
شبایی که بارونی میشه هوا
بیا تا بمیرم روی شونه هات
همین دلخوشی هم برام کافیه
یه زندون تاریکه دنیای من!
اسیری تو این خونه اجباریه