محمدرضا خمیسی - شاید بتونی بری

شاید بتونی بری

چجوری حواسِ دلت پرت شد چجور عشقِ من عشقِ تو سرد شد

چجوری حواسِ دلت پرت شد
چجور عشقِ من عشقِ تو سرد شد
دلم شُکّه مونده از این اتفاق
چی شد که نگاهم ازت طَرد شد

تو دنیایِ من بودی و بعده تو
یه دنیا سکوتم برای خودم
جوابی ندارم برایِ دلم
خودم ساده بودم که عاشق شدم

دلیلی ندارم که قانع کنم
غروری که امشب فدایِ تو شد
چجور اشکِ چشمامو قایم کنم
منی که شکستم به پایِ تو شد

یه لحظه حواسم ازت دور بود
برایِ یه عمری شکستی منو
تو شاید بتونی بذاری بری
دلِ من نداره دلِ رفتنو

اگه اون همه خاطراتو بشه
برایِ همیشه فراموش کرد
برو شاید آتیشِ عشقو بشه
یه جا با نبودِ تو خاموش کرد

یه لحظه به چشمایِ من زل بزن
بتونم شکستم رو باور کنم
یه چیزی بگو که بتونی بری
یه جوری که بی تو بشه سَر کنم

دلیلی ندارم که قانع کنم
غروری که امشب فدایِ تو شد
چجور اشک چشمامو قایم کنم
منی که شکستم به پایِ تو شد

یه لحظه حواسم ازت دور بود
برایِ یه عمری شکستی منو
تو شاید بتونی بذاری بری
دلِ من نداره دلِ رفتنو

#محمدرضا_خمیسی
#شاید_بتونی_بری

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/109960کپی شد!
645
۲