همینجوری

بنزینو هی قرقره کن
وضو بگیر با نفتِ کُر
نفس بکش غلیظ تر
عرق بریز عرق بخور

خودت با دستای خودت
دندونِ عقلتو بکن
به لالها بگو برات
روی دکل اذان بگَن

چین افتاده رو نقشمون
شدیم یه قومِ بی وطن
وقتی که پایتخت شده
نسخه‌ی جعلی از پکن

گربه ی پیرِ پشمالو
عاشق خرس روسیه
چشماشو بست و آخرش
خَزَرو داد جا مهریه

میون مرز پر گُهر
غوطه وریم توو نفت و گاز
اما واسه یه لقمه نون
میریم تا مرزِ انقراض

فکراتو توی تشت بریز
بشین، بشور بِساب کن
برای زنده بودنم
هِی خودتو مُجاب کن

اینجا همینجوریه خُب
یه بَلبَشویِ منطقی
زندگی واسه مُردن و
مرگ به جای عاشقی

به اسم عشقو زندگی
دورِ همیم، وول میخوریم
قبول نداریم هیشکیو
از همه دنیا دلخوریم

گوشی به دَس منتظریم
یکی جلومون جون بده
امیدی نیس، ما رُ باید
یه زلزله تکون بده.

#مهدی_دمیزاده
#این_روزها

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/109796کپی شد!
509
۵
۱