ترانه

تبانی

توی دلم بلوا وآشوبه توی دلم جنگ جهانی بود هی نذر می کردم که برگردی هی باسکوتم در تبانی بوذ

توی دلم بلوا وآشوبه
توی دلم جنگ جهانی بود
هی نذر می کردم که برگردی
هی باسکوتم درتبانی بود

توی خیابونا دلم تنگه
توی خیابونا هوایی نیس
مشته که رو دیوار می شینه
دیگه برای گریه جایی نیس

این سنگ فرشا بوی خون میده
حالا چجوری شعر بنویسم
امروز اگه آروم بنشینم
همدست بازی های تائیسم

فردا که توی چشم این مردم
آتیش من اسکندرو سوزوند
دیگه بدون تو امیدی نیس
تاریخ وباید ازسر خط خوند

تاریخ و این مردم نمی دونن
داغی که ازتو رو دلم مونده
من ظاهرا سردم بدون تو
خاکسترت آتیش و خوابونده

توی خیابونا دلم تنگه
توی خیابونا هوایی نیس
مشته که رو دیوار می شینه
دیگه برای گریه جایی نیس

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/109722کپی شد!
339