دلم تنگ نفس هاته

خدیجه خانی:
بیا برگرد،راهی شو،بیا با من مدارا کن
دلم تنگ نفس هاته کمی آغوشتو وا کن
اَمون از درد بی درمون که دلتنگی شده اسمِش
تو روح زندگی وقتی،باشه مرگ آخرین قِسمش
درست از لحظه ای رفتی تموم شهرو می گردم
کدوم کفشاتو پا کردی که ردّپاتو گم کردم؟
چه خوب می شداگه دنیا پر از دیوار و در باشه
برای عکس های تو یه جای خوب پیدا شه
من از این فاصله این غم از این دلبستگی سیرم
شبی دور از تمام تو به یاد عشق می میرم

از این نویسنده بیشتر بخوانید: