"معدنی روی مرز انفجار"ه


مرز مرگ و زندگی چیزی نبود
جز تماشای یه لحظه انفجار
کارگر باشی تموم زندگیت
معدنی میشه رو مرز انفجار

کارگر باشی و زنده دفن شی
زیر آوار یه دنیا آرزوت
چشم خیس خونواده پشت سر
چشم هیز مرگ باشه روبروت

عمریه دل کندن از هر لذتی
عادت هر سال و هر ماهت شده
رنجی که تو زندگیت پایان نداشت
تا زمان دفن همراهت شده

بعدازین اسم یتیمی هم باید
سایه بندازه رو بخت بچه هات
همسرت از بغض و دلتنگی ببین
شمع روشن می کنه هر شب برات

قلب یک ملت عزادار توئه
مرهمی نیس واسه این زخم عمیق
حسرت لبخند مونده رو لبت
شرم برما؛ شرم برما؛ ای رفیق

https://www.academytaraneh.com/107638کپی شد!
564
۹
۴