قاتل بی جرم
گاهی سکوت بهترین ترانه می گردد
محتوای عشق به کل ، محرمانه می گردد
آن دم که شَرم بر اعتراف ره بَندَد
چشمان خیس ، به ناگه رَسانه می گردد
پادشاهی که به چشمش جهان نمی ارزید
دورِ حریمِ یار ، عاجزانه می گردد
سروقامتی سربلند و خنده کنان
به گِردِ پِیکرش انگار ، فاتحانه می گردد
این چه عَدلیست که بینِ قاتل و مقتول
جُرمِ یار به حُسنش ، موازنه می گردد
عاشق ز شماتتِ اَغیار شُهره گشت به شهر
معشوقه ولی بی حساب ، دُردانه می گردد
عجبا ز مجنونی که باز در پیِ یار
گه به بازار و گهی به خانه می گردد
بی محابا به جان سپردن از برای عزیز
مشتاقانه ، دنبالِ بهانه می گردد
در روزگاری که جولانگهِ هوسبازیست
خوشا به احساسی که جاودانه می گردد
(کیا)