خود کرده را تدبیر نیست..
دلت رو پای احساسی
که ازجنس هوس بوده
گذاشتی و نفهمیدی
وجودت توو قفس بوده
پرو بالت رو وا کردی
به شوق پر زدن تا عرش
چشاتو بستی و افسوس
مسیرت پیش و پس بوده
نه مقصد پیش رو داشتی
نه راهی سمت برگشتن
دو راهی سخته می دونم
هوای جاده پس بوده
ی کافه توو ى جای دنج
قرار هر شب و روزت
واسه تعبیر فالی که
همش پوچ و عبس بوده
ی رازی توی قلبم موند
شبیه تو توو بیراهه
کسی که عاشقش بودم
کسی که هم نفس بوده
قسم دادم بمونی تو
بهت گفتم ی دیونه م
تموم هستیمو دادم
همه هستیم بس بوده
می خوای برگردی می دونم
کنار جسم بی روحی
که از. داغ نبود تو
توی تشویش و ترس بوده!
#حسین_خزایی
#هزارهای_بی_پاسخ