حال من گشت چو خال رخ او تیره و تار (عطار نیشابوری)

images

از پس پردهٔ دل دوش بدیدم رخ یار
شدم از دست و برفت از دل من صبر و قرار
کار من شد چو سر زلف سیاهش درهم
حال من گشت چو خال رخ او تیره و تار
گفتم ای جان شدم از نرگس مست تو خراب
گفت در شهر کسی نیست ز دستم هشیار
گفتم این جان به لب آمد ز فراقت گفتا
چون تو در هر طرفی هست مرا کشته هزار
گفتم اندر حرم وصل توام مأوی بود
گفت اندر حرم شاه که را باشد بار
گفتم از درد تو دل نیک شود، گفتا نی
گفتم از رنج تو دل باز رهد، گفتا دشوار!
گفتم از دست ستم‌های تو تا کی نالم
گفت تا داغ محبت بودت بر رخسار
گفتم ای جان جهان چون که مرا خواهی سوخت
بکشم زود وزین بیش مرا رنجه مدار
در پس پرده شد و گفت مرا از سر خشم
هرزه زین بیش مگو کار به من بازگذار
گر کشم زار و اگر زنده کنم من دانم
در ره عشق تو را با من و با خویش چه کار
حاصلت نیست ز من جز غم و سرگردانی
خون خور و جان کن ازین هستی خود دل بردار
چون که عطار ازین شیوه حکایات شنود
دردش افزون شد ازین غصه و رنجش بسیار
با رخ زرد و دم سرد و سر پر سودا
بر سر کوی غمش منتظر یک دیدار

عطار نیشابوری

فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (زادهٔ ۵۴۰ در نیشابور – درگذشتهٔ ۶۱۸ هجری قمری در شادیاخ نیشابور) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری به هنگام حملهٔ مغول به قتل رسید.

تولد و کودکی

دکتر شفیعی کدکنی در مقدمه‌ای که بر منطق‌الطیر نوشته است اشاره می‌کند که شخصیت عطار در «ابر ابهام» است و اطلاعات ما حتی دربارهٔ سنایی، که یک قرن قبل عطار می‌زیسته، بسیار بیشتر از اطلاعاتی است که از عطار در دست داریم. تنها می‌دانیم که او در نیمهٔ دوم قرن شش و ربع اول قرن هفتم می‌زیسته است، زادگاه او نیشابور و نام او، آنگونه که عطار گاهی در اشعارش به هم‌نامی خود با پیامبر اسلام اشاره می‌کند، محمد بوده است.

عوفی در لب‌الالباب خود از او با عنوان «الأجل فریدالدین افتخار الافاضل ابوحامدِ ابوبکر العطار النیشابوری سالک جادهٔ حقیقت و ساکن سجادهٔ طریقت» یاد می‌کند. نام او «محمّد»، لقبش «فریدالدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است.[۲] بنا به روایت قدیمی‌ترین کاتب دیوان اشعارش نام پدر عطّار محمود[۲] و بنا به روایتی دیگری از تذکره نویسان قدیم[۳] ابراهیم بن اسحاق بود؛ نام یوسف نیز برای پدر عطار ذکر شده است.[۴] در کدکن زیارتگاهی است به نام «پیرِ زِرًوَند» که مورد احترام اهالی است و اهالی بر این باورند که این مزار مزارِ «شیخ ابراهیم» پدر عطار است.[۳]

با این که در نیشابوری بودن او هیچ شکی نیست[۵] اما انتساب او به کدکن که از قرای قدیم نیشابور بوده در هاله‌ای از ابهام است و این انتساب احتمالاً از جانب حیدریان زاوه بوده است که به دنبال پشتوانه‌ای برای مکتب خود می‌گشته‌اند و می‌خواسته‌اند عطار را از پیروان قطب‌الدین حیدر نشان دهند.[۴]

کودکی عطار با طغیان غزها همراه شد؛ زمان فاجعهٔ غز، عطار ۶ یا ۷ سال بیشتر نداشت. این فاجعه چنان عظیم و موحش بود که نمی‌توانست در ذهن کودک خردسال تأثیر دردانگیز خود را نگذارد. سلطان به دست غزها اسیر شده بود و شهر در معرض خرابی و ویرانی قرار گرفته بود. عطارِ خردسال شکنجه‌ها، تجاوزها، خرابی‌ها، مرگ و درد و وحشت را اطراف خود می‌دید؛ و همین عامل بعدها موجب مرگ‌اندیشی و درداندیشی بسیار در عطار شد. چند سال بعد، پس از فروکش فتنهٔ غز، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. در ایام مکتب، حکایاتی از زندگی بزرگانی چون عباسه طوسی، مظفر عبادی، رکن‌الدین اکاف و محمد بن یحیی، او را به خود جذب می‌کرد. این حکایات علاوه بر اینکه مشوق عطار در طریقت بودند بعدها در تذکره‌الولیا گرد آمدند.[۶]

زندگی عطار

او داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در عرفان مرید شیخ یا سلسلهٔ خاصی از مشایخ تصوف نبود[۷] و به کار عطّاری و درمان بیماران می‌پرداخت. وی علاقه‌ای به مدرسه و خانقاه نشان نمی‌داد و دوست داشت راه عرفان را از داروخانه پیدا کند علاوه بر این شغل عطاری خود عامل بی‌نیازی و بی‌رغبتی عطار به مدح‌گویی برای پادشاهان شد.[۸] زندگی او به تنظیم اشعار بسیار گذشت از جمله چهار منظومه از وی علاوه بر دیوان اشعار و مجموعه رباعیاتش، مختارنامه. آوازهٔ شعر او در روزگار حیاتش از نیشابور و خراسان گذشته و به نواحی غربی ایران رسیده بوده است. اسنادی نیز در دست است که نشان می‌دهد حلقهٔ درسهای عرفانی عطار در نیشابور بسیار گرم و پرشور بوده است و بسیاری از بزرگان عصر در آنها حاضر می‌شده‌اند.[۹] در دوران معاصر، شیعیان با استناد به‌برخی شعرهایش بر این باورند که وی دوست‌دار اهل بیت بوده‌است.[۱۰][۱۱]

عرفان عطار

درحالی که بسیاری از پژوهشگران بر این عقیده‌اند که عطار مرید شخص خاصی نبوده است برخی نیز بر خلاف این معتقدند؛ برای مثال در کتاب مجمع الفصاء تألیف رضاقلی خان هدایت آمده است: «شیخ الاصفیا شیخ فریدالدّین محمّد و ابوطالب کنیت آن جناب بود و جناب شیخ مجدالدّین بغدادی که از خلفای شیخ نجم الدّین کبری است وی را تربیت فرمود. جناب شیخ از اکابر این طبقه است و در عُلو حالِ وی کس را مجال سخن نیست کما قال المولوی: هفت شهر عشق را عطّار گشت|ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم شیخ محمود شبستری به تقریبی در گلشن فرماید: مرا از عاشقی خود عار ناید|که در صد قرن چون عطّار ناید و تا نپنداری که این دو بزرگ نه سخنی بی تحقیق گفته‌اند. زیرا که شیخ فریدالدین محمّد به ابتدا مانند آبای معظم خود صاحب ثروت و مِکنت و جامع فضائل و حاوی خصائل و در حکمت الهی و طبیعی بی نظیر و همتا و عطّارخانه‌های نیشابور همگی متعلّق به جناب شیخ بوده و خود در دواخانهٔ خاصه همه روزه بیماران را معالجه می‌فرموده و اغلب را دوا از دواخانهٔ خود می‌داده و استاد شیخ در این علم و عمل شیخ مجدالدّین بغدادی حکیم خاصهٔ خوارزم شاه قطب الدین محمّد بوده و بعد از فراغت از معالجات شیخ به نظم مثنویات می‌پرداخته… .»[۱۲]

در منابع دیگر؛ نظیر: مرصاد العباد اثر نجم الدّین رازی و نفحات الأُنس اثر عبدالحمن جامی نیز نسبت تربیت معنوی عطار به شیخ مجدالدین بغدادی رسانده شده است. «تا جایی که عرفای بزرگی از جمله رضی الدین علی لالای غزنوی (متوفی ۶۴۲ یا ۶۴۳) و نجم رازی (متوفی ۶۴۵) و شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، از مریدان و تربیت یافتگان او شیخ مجدالدین بغدادی بودند.»

در برخی منابع دیگر شیخ نجم الدین کبری مشهور به شیخ ولی تراش را مربی و مرشد معنوی شیخ فریدالدین عطار نیشابوری خوانده‌اند.[۱۹]

دربارهٔ به پشت پا زدن عطّار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوا را پیش گرفتن وی داستان‌های زیادی گفته شده‌است. مشهورترین این داستان‌ها، داستانی است که جامی نقل می‌کند: عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای، چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت؛ که البته این روایت، به هیچ وجه پذیرفتنی نیست زیرا که زهد عطار از همان ابتدای کودکی نمایان بوده است.[۲۰]

مرگ عطار در سال ۶۱۸ هجری قمری به هنگام حملهٔ مغول بود؛ وی در نزدیکی دروازه شهر به دست سربازان مغول کشته شد. علاوه بر این تمام آثار وی سوزانده شد و آثاری که از وی در دست است تنها آثاری است که قبل از حملهٔ مغول، به سایر شهرها برده شده بودند.[۲۱]

عطار در سخن دیگران

عطار همواره مورد احترام شاعران دیگر بوده از جمله شیخ محمود شبستری که بیت زیر را سروده است:[۲۲]

مرا از شاعری خود عار ناید که تا صد قرن چون عطار ناید
اگرچه زین نمط صد عالم اسرار بود یک شمه از دکان عطار

صائب:
خواهد رسید رتبه صائب به مولوی گر مولوی به رتبه عطار می‌رسد

سیف:
سیفم که بریدم زهمه نسبت خود لیک در گفتن طامات چو عطار فریدم

فیض کاشانی:
هرکسی در پرده اشعار می‌گوید سخن گاه مولانا و گه عطار و گاهی مغربی

و مولانا:
آن سناجو کش سنایی شرح کرد یافت فردیت ز عطار آن فرید

بیت «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم» نیز از جمله ابیاتی است که به مولانا منسوب شده اما در انتساب آن تردید است.

آثار

در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شده‌اند و از آن گذشته پیش و پس از وی عدهٔ زیادی بوده‌اند که عطار تخلص می‌کرده‌اند؛ به گونه‌ای که عده‌ای آثار او را به تعداد سوره‌های قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشته‌اند اما آثار مسلم عطار طبق پژوهش‌های محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالحسین زرین‌کوب بدین گونه است:[۲۳][۲۴]

اسرارنامه

اسرارنامه یکی از مثنوی‌های مسلم‌السند فریدالدین عطار نیشابوری و احتمالاً از جمله نخستین آثار او بوده است. این اثر مشتمل است بر ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله. سه مقاله نخستن آن به ترتیب دربارهٔ توحید و نعت رسول اکرم و فضائل خلفای راشدین است. از مقاله چهارم به بعد دربارهٔ موضوعات گوناگون تصوف است. مقاله پنجم دربارهٔ اهمیت عشق و برتری آن از خرد با ابیات معروف ذیل آغاز می‌شود: دلا یک دم رها کن آب و گل را صلای عشق در ده اهل دل را ز نور عشق شمع جان برافروز زبور عشق از جانان درآموز.

الهی نامه

این کتاب که عطار خود در اواخر عمرش در مختارنامه (و شعر زیر) با نام خسرونامه به آن اشاره می‌کند سرشار از داستان‌های دلکش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوق‌العاده گنجانده شده‌اند. این کتاب مانند کتب دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می‌شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر می‌کند.

منطق الطیر

مقامات الطیور که با نام منطق الطیر خوانده می‌شود شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ.داستان شیخ صنعان طولانی ترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دلدادگی پیری زاهد به نام صنعان به دختری ترسا را بیان می نماید.

مصیبت‌نامه

در بیان مصیبت‌ها و گرفتاری‌های روحانی سالک و مشتمل است بر حکایات جذاب و خواندنی. این اثر پس از منطق‌الطیر مهم‌ترین منظومهٔ اوست.

مختارنامه

مجموعه رباعیات دارای پنجاه باب در موضوعات مختلف

تذکرهالاولیا

شرح حال و سرگذشت مربوط به نود وهفت تن از اولیاء و مشایخ تصوف.

دیوان اشعار

مجموعه قصاید و غزلیات عطار که بیشتر آن‌ها عرفانی و دارای مضمون‌های بلند صوفیانه است. بنا به باور این دو پژوهشگر و بسیاری از دیگر پژوهشگران کتاب هایِ بی‌سرنامه، خسرونامه، بلبل‌نامه، پسرنامه، حیدری‌نامه، پندنامه، جوهر الذات، حلاج نامه، سیاه‌نامه، اشترنامه، لسان‌الغیب، مظهرُ الذات، معراج‌نامه، مفتاح الفتوح، نزهت‌نامه، وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه به غلط به عطار منصوب شده‌اند. خسرونامه خود مربوط به شاعری بوده که مدت‌ها بعد عطار می‌زیسته و به شدت تحت تأثیر ابن‌عربی بوده است. بنا به باور شفیعی کدکنی بسیاری از این آثار «محصول روزگار انحطاط عرفان» و «یاوه‌گویی درویش‌های بیکار» ی است که طبع نظم داشته‌اند و از آنجایی که می‌خواسته‌اند آثارشان باقی بماند نام عطار را بر آن نهاده‌اند و این آثار به اشتباه هم در آثار ایران‌شناسانی چون یان ریپکا و هم برخی نویسندگان شرقی و ایرانی، آثار و افکار عطار پنداشته شده‌اند.[۲۵]

مصیبت‌نامه که اندوه جهان است الهی‌نامه که اسرار عیان است
به‌داروخانه کردم هر دو آغاز چه گویم زود رستم زین و آن باز
مصیبت‌نامه زاد رهروان است الهی‌نامه گنج خسروان است
جهان معرفت اسرارنامه است بهشت اهل دل مختارنامه است
مقامات طیور امّا چنان است که مرغ عشق را معراج جان است
چو خسرونامه را طرزی عجیب است ز طرز او که مه را نصیب است

روز ملی عطار

روز ۲۵ فروردین در تقویم ایران روز ملی عطار است که هرساله در نیشابور، آرامگاه وی همراه برنامه‌های عطار شناسی برگزار می‌شود؛ گلباران آرامگاه عطار، ارائه پژوهش‌هایی در مورد این شاعر، نمایشگاه کتاب و خوشنویسی و شب شعر از جمله برنامه‌هایی است که در این روز برگزار می‌گردد.[۲۶][۲۷]

https://www.academytaraneh.com/104995کپی شد!
2428