بی نمک
نمیخوام تو رو سربه زانوببینم
نمیخوام سفال دلت پرترک شه
یه وقتا اگه شورشو درمیارم
نمیخوام که این زندگی بی نمک شه
یه وقتا که میگیرم از نو بهونه
سکوتت منو میرسونه به بنبست
اگه آرزوهامو جدی نگیری
برای همیشه تورو میدم ازدست
لب مرز حرفات یه لشگر امیده
که هرشب ردم میکنه از سیاهی
دلت شهر عشقه که تنها دل من
تواین سرزمین میکنه پادشاهی
برات ارزو میکنم آینه هارو
یه دنیای شیرین بی انتهارو
اگه شد دلت تنگ بارون عزیزم
برات آرزو دارم ابر بهارو
برات مینویسم که سحم تو ازمن
یه دشت پراز گل یه باغ شقایق
یه فردای روشن تر از ماه و خورشید
یه دریای آروم یه پارو یه قایق
یه آیییینه از جنس دل تحفه دارم
برای کسی که نگاش اسمونه
برای توکه پنجره مینویسی
رو دستای دیوار خشتی خونه
zeinab agam