تشیی
من از مردن نمیترسم
من از دشمن نمیترسم
به جز افتادن از چشماش
از افتادن نمیترسم
سکوتش سمت پروازم
گلوله میزنه هرروز
نمیدونه که این دوری
پرامو میکنه هر روز
به سمت مهلکه میرم
که سرمایه م هدر رفته
کسی که عاشقم بوده
چطوری بی خبر رفته؟!
دلم, ایمانم و جونم
فقط ایمانمو برده
دلم با نبض اون میزد
که حالا ساکنه, مرده
فقط نفرت فقط کینه
پس از این بخششا ممنوع
سر قبر دلم حرف از
همه عاشق کشا ممنوع
از این سرمایه جونم موند
به سمت مهلکه میرم
به یک ترکش توی مغزم
یه روز آروم می گیرم
 
				 majidhaeri	
			
			سلام/ بند اول بسیار عالی بود/مرحبا
majidhaeri	
			
			سلام/ بند اول بسیار عالی بود/مرحبا		
	
	 پنجاه درجه
پنجاه درجه قصه ی باغ
قصه ی باغ بی خیالت شدم
بی خیالت شدم