دیکتاتور

پُرِ دلواپسیو دلشورم … مثِ لبخند ژُکوند مرموزم
همه حالتو ازم میپرسن … از تو میپرسنو لب میدوزم

بیتو تو شهرِ خودم تبعیدم … دارم از نفس میوفتم برگرد
هَضمِ حَصرو فاصله شوخی نیس … بخدا نبودنت پیرم کرد

حالو روزم این روزا آشوبه
مثِ شمعم ، مثِ شمعی در باد
بیا برگرد دیکتاتور باشو بمون
خسته ام از این همه استبداد

جای خالیت منو عاصی کرده … درو دیوار شکنجم میده
ژاکتم عطر تو رو داره هنوز … نقطه ضعفمو اونم فهمیده

خونه بیتو خونه نیس تابوته … بوی کافور گرفتم ، سردم
منو هر شب میبرن تا مَسلخ … مرگو میبینمو برمیگردم

حالو روزم این روزا آشوبه
مثِ شمعم ، مثِ شمعی در باد
بیا برگرد دیکتاتور باشو بمون
خسته ام از این همه استبداد

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/103699کپی شد!
781
۲
۱

  • محمدرضا ايراني سلام آقاي تاجيك..كار خوبي بود با المان هاي آشناي شكنجه وآشوب تبعيد وبوي كافور....به نظر من بند ديكتاتور باش و بمون از اين همه استبداد خسته ام،يه جور نامتعارفه چرا كه ديكتاتور خودش ايجاد استبداد ميكنه، وشما هم از استبداد خسته اي و هم طلب ديكتاتور ميكني ؟موفق و پايدار باشيد.
  • آزاده ربانی سلام بسیار خوب و زیبا ولایک