«پدر»

حواسم بهت بود که ازپا نیفتی
هنوز خاطرم هس بهم هرچی گفتی
نه آب تو دل تو تکون خورد یه لحظه
نه هرگز گذاشتم تن تو بلرزه
واسه تو پدر نه ،رفیق بودم و بس
مبادا بیفتی تو دست یه ناکس
نذاشتم که پشتت یه روز خالی باشه
یا تو سینه ی تو یه کم غصه جاشه

حالا که نشستم یه گوشه رو ویلچر
تپش های قلبم با این چنتا قرصه
کسی نیس یک لحظه دلواپسم شه
کسی نیس درد دلم رو بپرسه

نگو هرکی پیره اینه سرنوشتش
که چش انتظار دم آخرش شه
نذار اون که عمری غریب زندگی کرد
غریبونه مردن رو هم باورش شه

هنوز خاطرم هس بهم هرچی گفتی
حواسم بهت بود که ازپا نیفتی
نه هرگز گذاشتم تن تو بلرزه
نه آب تو دل تو تکون خورد یه لحظه
نذار اون که عمری غریب زندگی کرد
غریبونه گم شه تو دنیایی از درد

https://www.academytaraneh.com/102111کپی شد!
854
۲۰
۳