برو ما رو فراموش کن

برو ما رو فراموش کن

داری پاسوز کی میشی؟!

چرا از دست خوشبختی

میخوای با من فراری شی؟!

 

یه سرگردونِ آوارم

که دنبال خودم هستم

درای قلب تنهامو

روو عشق آدما بستم

 

تو می تونی که عاشق شی

ولی دور از من و دنیام

خدا می دونه رو لبهات

فقط لبخندتُ میخوام

 

برو ما رو فرموش کن

من احساست رو میفهمم

تو راحت باش، حرفی نیس

بگن من خیلی بی رحمم

 

میدونم انتظار داری

واست گرمای آفتاب شم

یه شمع نیمه جونم پس

بذار توو بی کسی آب شم

 

مثه یه برگِ زردم که

توو دست باد پاییزم

خودم اصلا نمی دونم

کجا رو خاک میریزم

 

ببین چن سالِ رو گیتار

دارم بغضامُ می پاشم

توو آهنگام بهت میگم

نمی تونم باهات باشم

 

چه آهنگی بسازم تا

دلت با من موافق شه

بره از سرزمین من

یه جای دیگه عاشق شه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102045کپی شد!
861
۸
۱

درباره‌ی علی عزیزی

"سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت" حافظ. (برای استفاده از ترانه هام این ایمیل منه: azizi2ali@yahoo.com ، خوشحال میشم اگه بتونم کمکتون کنم.)