انگار مجبوره

چقد سخته که برگرده

بگه دیگه نمی خوادت

تو ذهنت باشه هر لحظه

نباشه لحظه ای یادت

چقد سخته دلت میخواد

همیشه پیش تو باشه

ولی شاید حضور تو

مزاحم واسه کاراشه

چقد سخته که دستاتو

ببینی خالی از دستاش

سکوتت رو نمی شکونه

دیگه آوای صحبتهاش

یه روزی سینه ی تنگت

قدمگاه نگاهش بود

حریم گرم آغوشت

تمنا و پناهش بود

صدای نغمه ی شعرت

می شد آهنگ لالاییش

نگاهت شادیه چشماش

تنت تن پوش تنهاییش

حالا داغ غم عشقش

دلت رو زیر و رو کرده

چقد سخته که می بینی

باهات بیگانه و سرده

تو توو شبهای مهتابی

دلت در اوج بیتابی

چشات خیس و پر از اشکه

به یاد او نمی خوابی

ولی او تلخ و مغروره

از عشقت سالها دوره

یه حسی میگه او این نیست

ولی انگار مجبوره

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102020کپی شد!
921
۲۰
۳

  • betty سلام ترانه زیبایی بود مانا باشید.
  • ناهید ملکی سلام ترانه خوب و روونی بود و اجرایی هرچه رو به جلو میره ترانه قوی تر میشه و ترکیب های شاعرانه بیشتر فقط چند کلمه که دو گانگی زبان ایجاد کرده بودن و در ترانه استفاده نمیشن مثل او و در و جا به جای ارکان در این مصرع خوب نیست نباشه لحظه ای یادت پایان ترانه هم قوی نبود موفق باشید
  • نرگس حفیظی سلام آقای زبردست. ترانه ی ریتمیک و خوبی بود. یه سری نکات رو دوستان گفتن که باهاشون موافقم به خصوص درباره ی بند پایان کار. سبز باشید به مهر
  • نيما سكوت درود مجید عزیز ترانه زیبایی ازت خوندم چند تا نکته خدمتت عرض کنم چقد سخته که برگرده بگه دیگه نمی خوادت تو ذهنت باشه هر لحظه نباشه لحظه ای یادت جابه جایی ارکان تو مصرع اخر خیلی بد بود ولی قافیه خوبی داشت چقد سخته دلت میخواد همیشه پیش تو باشه ولی شاید حضور تو مزاحم واسه کاراشه باز هم جابه جایی ارکان بند به این خوبی رو خراب کرده اسیر قافیه شدی چقد سخته که دستاتو ببینی خالی از دستاش سکوتت رو نمی شکونه دیگه آوای صحبتهاش خیلی این جابه جایی ارکان ها بده اوای محبت اصلا عامیانه نیست یه روزی سینه ی تنگت قدمگاه نگاهش بود حریم گرم آغوشت تمنا و پناهش بود اینجا مخاطبت کیه ؟ احساس میکنم تناقض داره با بندهای قبلی صدای نغمه ی شعرت می شد آهنگ لالاییش نگاهت شادیه چشماش تنت تن پوش تنهاییش صدای نغمه شعر اصلا ترکیب خوبی نیست ضعف داره بیت اخر خیلی خوب بود تصئیر خوبی ارایه کردی ولی باز جابه جایی ارکان مصرع دوم خراب کرده کار رو حالا داغ غم عشقش دلت رو زیر و رو کرده چقد سخته که می بینی باهات بیگانه و سرده داغ غم عشق خیلی کلیشه ای و قدیمی شده ولی این بند کلا بند خوبی بود افرین تو توو شبهای مهتابی دلت در اوج بیتابی چشات خیس و پر از اشکه به یاد او نمی خوابی دوگانگی زبان تو مصرع اخر کار رو خراب کرده بند خوبی بود ولی دوست داشتم ولی او تلخ و مغروره از عشقت سالها دوره یه حسی میگه او این نیست ولی انگار مجبوره چند تا او استفاده کردی ؟ دوگتنگی زبان ایجاد کرده برای پایان بندی اصلا خوب نبود این بند کل ترانه ات رها شده و به نتیجه ای نرسیده موفق باشی
  • حامد جاویدان سلام مجید جون چقد سخته بگم زیبا نبود چون واقعا زیبا بود .لایک
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام مجید عزیز. چقد ریتمیک و اجرایی. شاد باشی دوست من
  • سعيد حق نهاد سلام مجيد جان زيبا بود ترانت دوست عزيزم موفق باشي
  • حسین سمیری سلام آقای زبر دست بسیار بسیار زیبا دلنشین لذت بخش و پر احساس بو واقعا به دلم نشست خسته نباشید براتون آرزوی موفقیت میکنم
  • محمد یوسفی کیا سلام دوست عزیز ترانه ی زیبایی بود فقط یه نکته به ذهنم رسید که خواستم نظرمو بگم. کل نظرم راجع به بند آخره. به نظرم اگه به جای او اون مینوشتین جالب تر میشد و راحت تو دهن میچرخید و اینکه ولی انگار مجبوره در اونجا معنیش چیه؟! مجبور به چیه؟! موفق باشید
  • محمدرضا ايراني سلام دوست گرامي،ترانه زيبايي بود .پايدار باشيد.