زیر آسمان شهر
دوستان، من این ترانه رو روی ملودی “زیر آسمان شهر” امیر تاجیک عزیز نوشتم.
اما با ورژن جدید روزگار!!!!!!
.
آدما، بی هم و دورن
واسه هم، پر از غرورن
واسه دیدن محبت
همه مثل بوف کورن
********
آدما ، توو خواب سنگین
تووی خلوت، همه، غمگین
سفره ی دلخوری هاشون
تا بخوای، پر نقش و رنگین
********
زیر آسمون این شهر
شده پر، از کینه و قهر،
پر میشه کاسه ی صبرت
وقت تشنگیت میدن زهر
********
عشقو از شهر ما بردن
آدماش، چند ساله مردن
اونایی که زنده موندن
چوب عاشقی رو خوردن
********
قلباشون نداره تسکین
صورتا همیشه غمگین
مگه میشه توو سیاهی
زندگیا باشه شیرین؟؟!!
********
اینجا آدما چه تنهان
فکر غصه های فردان
واژه های عاشقانه
واسه آدما بی معنان
********
عاشقی، اینجا سرابه
عمرشم قد حبابه
اینجا آدما قشنگن
بدی شون پشت نقابه
********
زیر آسمون این شهر
شده پر، از کینه و قهر،
پر میشه کاسه ی صبرت
وقت تشنگیت میدن زهر
********
 
				 محمدرضا ايراني	
			
			سلام خانم زمردی خسته نباشید ایده جالبی بود.
محمدرضا ايراني	
			
			سلام خانم زمردی خسته نباشید ایده جالبی بود.		
	
	 داریوش شریفی	
			
			سحرجان لذت بردیم دمت گرم
داریوش شریفی	
			
			سحرجان لذت بردیم دمت گرم		
	
	 Mohammmad91	
			
			زیبا بود. لذت بردم. :)
Mohammmad91	
			
			زیبا بود. لذت بردم. :)		
	
	 نيما سكوت	
			
			درود بانو یاد بیست سال قبل افتادم و خشایار  و غلام و بهروز  تو بند اول بوف کور جالب نیست آگه منظورت اشاره به کتاب هدایت بود که ارتباطی نداشتن اگر هم ندیدن بود تصاویر زیباتر و جایگزین های بهتری بود  بند دوم خوب بود ولی تو بند سوم جابه جایی ارکان خیلی تو ذوق میره موفق باشید
نيما سكوت	
			
			درود بانو یاد بیست سال قبل افتادم و خشایار  و غلام و بهروز  تو بند اول بوف کور جالب نیست آگه منظورت اشاره به کتاب هدایت بود که ارتباطی نداشتن اگر هم ندیدن بود تصاویر زیباتر و جایگزین های بهتری بود  بند دوم خوب بود ولی تو بند سوم جابه جایی ارکان خیلی تو ذوق میره موفق باشید		
	
	 سحر زمردی	
			
			درود منظورم ندیدن بود ممنونم
سحر زمردی	
			
			درود منظورم ندیدن بود ممنونم		
	
	 پنجاه درجه
پنجاه درجه قصه ی باغ
قصه ی باغ بی خیالت شدم
بی خیالت شدم