«جایی که عشق زنده نیس»
احساس غربت میکنم
با همه ی ترانه ها
وهم و سراب خالیه
دنیای عاشقانه ها
حتا به چشمای خودم
بعدازین اعتمادی نیس
سنگر امن من بجز
سلول انفرادی نیس
کنار دریا که برم
خشک تر از کویر میشه
بوی بد لجن داره
جایی که موج اسیر میشه
دیواری واسه تکیه نیس
این خونه زندون منه
تو لحظه های بی کسی
مرگه که مهمون منه
مهمون ناخونده ای که
صاحب این خونه شده
زندگی بی حوصله تر
از من دیوونه شده
احساس غربت میکنم
تو زندگیم چیزی کمه
جایی که عشق زنده نیس
شعبه ای از جهنمه