»نخود آش«

تو عمق وجود ما
یک داعشی پنهونه
با پرچمی از نفرت
با فکری که داغونه
از هر در و همسایه
بیزار و طلبکاریم
هرجای جهان جنگه
ما نقطه ی پرگاریم
اعدام یه آدم هم
سرگرمیه واس ما
گل زنده به گور میشه
از وحشت داس ما
دنیا به جلو میره
ما فکر عقبگردیم
یک عمر زمان بود و
یک عمر خطا کردیم
داعش خود ماییم که
دنیارو بهم ریختیم
تو ذهن و ضمیرمون
چل ساله که سم ریختیم
هرجای جهان بلواس
ما هم نخود آشیم
خوشبختی محاله تا
وقتی پی شر باشیم
——————————
*
ما هم ریشمان را سه‌تیغه می‌کنیم، به یکدیگر لب‌خند‌های نمکی می‌زنیم و کلمه‌ی «عدالت» وِردِ زبانمان است اما یک «داعشی» مدام پرچمِ سیاهش را در مغزهامان تکان می‌دهد. وقتی خِرخِره‌ی هم را از پشتِ فرمانِ ماشین‌هامان می‌جَویم در خیابان و کودکانمان را به تماشای «مراسمِ اعدام» می‌بریم، …//قسمتی از شعر “شناگران” یغما گلرویی

https://www.academytaraneh.com/101168کپی شد!
625
۱۲
۱